loading...
خنده با 2
نگین بازدید : 0 چهارشنبه 15 آبان 1392 نظرات (0)

 

.

.

وقتی حاجیان به شیطان سنگ می زدند، شیطان می خندید و می گفت:

این جماعت که امروز به من سنگ می زنند، برسند تهران به من زنگ می زنند!

.

.

.

وسعت عشق پسران چنان وسیع است که اگر عاشق دختری شوند

عاشق دوستانش نیز میشوند !

.

.

.

بوی شوم امتحان آید همی, یار صفر مهربان آید همی

ما ز تعلیم وتعلم خسته ایم،دل به امید تقلب بسته ایم

مابرای کسب مدرک آمدیم،نی برای درک مطلب آمدیم !

.

.

.

تحقیقات دانشمندان اخیرن نشون داده :

گذر زمان هیچ چیزی را حل نمی کند

شــــایـــد ماست مالی کند !

.

.

.

ازدواج هم چیز جالبیه! مثل ارتش می مونه!

با وجودی که همه ناراضی هستند، ولی باز هم داوطلب داره !

.

.

.

فقط یه ایرانی میتونه شامپو رو تو یه هفته تموم کنه

و تهش رو با آب قاطی‌ کنه و یک ماه بیشتر استفاده کنه !

.

.

.

معلم: اگه ۱۰۰۰ تومن داشته باشی و از بابات هم ۱۰۰۰ تومن بخوای،

چه قدر پول داری؟

دانش آموز: ۱۰۰۰ تومن

معلم: هیچ چی از ریاضی حالیت نیست

دانش آموز : تو هم بابای منو نمیشناسی !

.

.

.

خواستم جونمو فدات کنم ، باخودم گفتم چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی !؟

.

.

.

زندگی با ” مای بی بی ” شروع و به ” ایزی لایف ” ختم میشود

قدر لحظه هایی که با ش*ورت هستیم را بدانیم !

.

.

.

اگر دنیـا برعکس بود حیونا وقتی از هم شاکی‌ میشدن و میخواستن به هم فحش بدن

میگفتن : آدم ، اهلی ، انسان…

با تو هستم یکم حیوون باش…!

.

.

.

پسر: کجایی عزیز دلم؟

دختر: واااای همین الان رسیدم دارم از خستگی مــیمــیرم،

میرم بخوابم کم کم… تو چیکار میکنی عزیزم؟

پسر: من توی مهمونی ام، پشت سرت ایستادم!

.

.

.

پیش از آن که با استاد مــَچ شوی /  لحظه ی امتحان دادنت ناگزیر می شود!

آی سرکوفت و ضد حال همیشگی /  ناگهان چقدر زود آخر ترم می شود!

.

.

.

رفتم دم مغازه به فروشنده می گم قرص پشه داری؟

می گه واسه کشتنش می خوای؟

پـَـ نه پَــ، برای سردردش می خوام!
.
.
.
زن به محض ورود شوهرش به طرف او رفت و گفت: عزیزم نمیدونی واسه جشن تولدت چی خریدم!!!
مرد تشکر کرد و گفت: حالا بگو ببینم چی خریدی؟
زن گفت : صبر کن برم بپوشم و بیام!!!!!
.
.
.
سوال امتحانی غضنفر: اصغر ۳ کیلو گوجه میخره کیلویی ۵۰۰ تومان!!!
الان اصغر چند سالشه؟
.
.
.
دو شکارچی با هم صحبت می کردند!
اولی پرسید: اگر خرسی به تو حمله کند، چه می کنی؟
دومی: با تفنگ شکارش می کنم.
اولی: اگر تفنگ نداشته باشی چه؟
دومی: می روم بالای درخت.
اولی: اگر آنجا درخت نباشد چی؟
دومی: خب، پشت یک صخره پنهان می شوم.
اولی: اگر صخره نبود چه؟
دومی: توی گودالی دراز می کشم.
اولی: اگر گودال هم نبود؟
در این موقع شکارچی دوم عصبانی شد و گفت: داداش بگو ببینم، تو طرفدار منی یا خرسه؟؟؟
.
.
.
بعضی ها خرشون از پل گذشته.
بعضی ها خرشون داره از پل می گذره.
بعضی ها دارن خرشونو راضی می کنن که بره رو پل!
بعضی ها هم اصلا خر ندارن.
بعضی ها هم خر دارن ولی نمی دونن پل کدوم طرفیه!
.
.
.
سلامتی‌ اونایی که تا میان دخالت کنن همه بهشون میگن تو یکی‌ دیگه خفه شو!
.
.
.
فرق افتادن از طبقه اول با طبقه ۱۰:
طبقه ۱۰: آ آ آ آ آ آ آ آ آ . . . . . . . . بوووووفففففف
طبقه اول: بوووووفففففف . . . . . . آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ

 
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر شما درباره این وبلاگ چیست؟
    فواید خنده

    خنده!!!خنده تاریخ انقضا نداره!!!خنده

                                                                              خنده

    آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 24
  • بازدید کلی : 231
  • تبلیغات